هیچ ارتباطی با تیم تولید باغ کیانوش نداشتم
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۲۰۹۰۹
درجشنواره امسال، تحرکی در این زمینه دیده میشود. «باغ کیانوش» به کارگردانی رضا کشاورزحداد و تهیهکنندگی محمدجواد موحد و بازیگری شهرام حقیقتدوست و عباس جمشیدیفر یکی از تولیدات حوزه کودکونوجوان است که در جشنواره فجر رونمایی میشود. این فیلم براساس رمانی به همین نام نوشته علیاصغر عزتیپاک، ساخته شدهاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ساخت فیلم باغ کیانوش براساس داستان شما چگونه اتفاق افتاد و چقدر در جریان روند تولید فیلم آن بودید؟
این ماجرا سابقهای دارد و به پارسال و امسال برنمیگردد. باشگاه فیلم سوره سال ۱۳۹۳ حق اقتباس این کتاب را از من خرید. آن موقع کارگردان دیگری بهدنبال ساخت آن بود و خود ایشان با من حرف زد. طبیعتا من هم موافق بودم، ولی ظاهرا کار سر نگرفت. ایشان دنبال ساخت فیلم کوتاه و آثار تلویزیونی رفت، البته یکی از داستانهای مرا که در مجموعه «عطر عربی» که مجموعهای از داستانهای کوتاه درباره رزمندگان مدافع حرم بود، به همراه داستانی از خانم اعظم عظیمی را یکی از کارگردانها ساخت. البته دو تا از داستان کوتاههای من تبدیل به فیلم شدهاند. یکی از آنها براساس یکی از داستانهای کوتاه من در دهه ۷۰ بود، ولی اقتباسی که از داستان شد، واقعا قابل نبود. فیلم را دیدم و فکر کنم سازنده فیلم هم خودش قبول داشت که شکست خورده است و دیگر فیلم را منتشر نکرد، البته همیشه بودهاند کسانی که بهدنبال ساختن فیلم براساس داستانهای من بودهاند، ولی تا مرحله ساختن فیلمنامه یا پیدا کردن سرمایهگذار پیش رفته و در آخر ساخته نشدهاست. آقای حسن حبیبزاده یکی از داستانهای من به اسم «آزادی» را ساخت که فیلم کوتاه خیلی خوبی به نام «اتاق عقد» شد که این فیلم را خیلی دوستش داشتم.
ساخت فیلم براساس کتاب باغ کیانوش بعد از آن دوران ماند و تقریبا ماجرا را فراموش کرده بودم که امسال یکی از دوستان برایم لینک خبری را فرستاد و سوال کرد که خبر داری باغ کیانوش در حال فیلمبرداری است؟ و من گفتم نه! در همین حد میدانستم و خبرهای پراکندهاش را میخواندم، لذا در جریان فیلمنامه و چند و چون اینکه چطور احیا شد و کارگردانی بهدنبال ساخت آن آمد و اینکه آیا این امر تصمیم خود باشگاه سوره و کانون بوده یا اینکه کارگردان خودش دنبال ساخت بوده است، نیستم.
پس شما فیلمنامه را نخواندهاید و در جریان چگونگی اقتباس از کتابتان نیستید؟
هیچ نسبتی با آنها و هیچ ارتباطی با تیم تولید ندارم.
به نظرتان کتاب ظرفیت تبدیلشدن به یک فیلم بلند را دارد؟ چون وقتی کتاب را میخوانیم این احساس به مخاطب دست میدهد که برای یک فیلم بلند، کم باشد.
طبعا وقتی دارد قالب اثر تبدیل میشود، تغییراتی اتفاق میافتد. بنای اصلی وجود دارد و اگر بخواهند، حتما داستانهای فرعی و حاشیهای به آن اضافه میکنند. یکی از دریغهای همیشگی من این بوده که ایکاش کمی در بیرون از باغ هم حضور میداشتم و مثلا خانوادهها را در داستان میدیدم، گرچه همینگونه که هست هم برای من داستانی شیرین و دوستداشتنی است و بابت نوشتنش خیلی خوشحالم. نمیدانم این سؤال شما را چطور جواب بدهم، چون به هرحال در ذهن من یک داستان ۱۲۵ صفحهای است که اگر با ذهنیت من با همان آرامش و جزئینگری ساخته شود همان ۹۰ دقیقه میشود، به خصوص اگر به گذشته بروند که نمیدانم سازندگان فیلم این کار را کردهاند یا نه. چون در داستان بخشهایی هست که به گذشته ارجاع داده میشود و از زبان پدربزرگ روایت میشود و از تجارب آنها استفاده میکنند که راه برایشان باز میشود. اگر این قسمتها در فیلم باشد، به آن زمان میرسد و اگر نباشد، چیزهایی به داستان اضافه میکنند، فقط امیدوارم بخشهایی که اضافه شدهاست، در فیلم نشسته باشد.
شاید یکی از دلایل عدم رغبت نویسندگان به اقتباس از آثارشان همین باشد که تیم تولید سینمایی رغبتی به مشورت و همفکری با نویسنده اصلی ندارد. نظر شما چیست؟
در این زمینه دو حرف دارم. یک حرف این است که به هرحال نویسندهها انتظاراتی دارند، وقتی قالب هم عوض میشود تمام ذهنیات، حالوهواها و ایهامات موجود در ذهنیتشان منتقل شود و این امر تا حدود زیادی محقق میشود اما صددرصد اتفاق نمیافتد، چرا که اصلا ماهیت این دو تا کار باهم متفاوت است. اینجا در رمان، تو داری با کلمه و استفاده از ذهن مخاطب، یک چیزی را با استفاده از دانش و تربیت و جهان مخاطب میسازی، ولی در تصویر و سینما کلا چیزی را ارائه میدهی و به مخاطب فقط میگویی بیا تماشا کن! بههرحال تفاوت ماهوی با هم دارند و نویسندهها به نظرم باید این تفاوت را بپذیرند و به رسمیت بشناسند تا با سینماگران زیاد وارد چالش نشوند برای همین این دو طرف در طول مدتی که من ایستادهام و آنها را تماشا کردهام، یکدیگر را تحقیر کردهاند، به این معنا که نویسندگان گفتهاند طرف مقابلشان ادبیات نمیفهمد و سینماگران گفتهاند که نویسندگان اصلا از سینما سر در نمیآورند و چون بلدند بنویسند، سینما و نور و حرکت را هم میفهمند. از این حالوهوا باید بگذرند تا بخشی از داستانهای خوبی که داریم، روی پرده بیاید. از آن طرف هم حرف دیگری دارم و آن این است که وقتی نویسندهای تن میدهد و میگوید سینما را به رسمیت میشناسم، شما متخصص آن هستید و از این داستان خوشتان آمده است و میخواهید لباس سینما را به تن داستان کنید، خیلی خوب است اما گاهی توجهها و ظرافتهایی در متن هست و کسی چندسال آن را نوشته و عمیقا به آن فکر کرده و حتی بعد از انتشار کتاب، برگشته و به ظرفیتهای رها مانده و معلق اثرش فکر کرده و میداند کجاهای داستان میتواند گسترش پیدا کند و استفاده نکردن فیلمنامهنویس و کارگردان از این ظرفیت، به روشنی و آشکارا خسارت است. من نمیدانم چرا با نویسنده کتاب جلسهای برگزار نمیکنند و نمیگویند ما داریم این اثر را میسازیم، طبق سلیقه خودمان هم این کار را میکنیم ولی این بخشها را از داستان درآوردهایم، آیا فکر میکنید ظرفیت معطل ماندهای در داستان هست یا نه. من نمیدانم این گریز و اینکه میخواهند همه کار به اسم خودشان باشد، چه دلیلی دارد؟ نویسنده که بعد از نوشتن کتاب، ادعایی ندارد ولی این مشورتناپذیری برای من غیرقابل فهم است.
کتاب شما در مجموعه کتاب نوجوان کانون پرورش فکری منتشر شد. در این مجموعه آثار دیگری هم مانند کتابهای خانم ایبد، امیریان، آقای حسنزاده و... منتشر شد که قابلیت دارد به آثار سینمایی و پویانمایی در ژانرهای مختلف تبدیل شود و به نظر میرسد که خود کانون بهعنوان ناشر باید اولین ارگانی باشد که این آثار را به فیلم و پویانمایی تبدیل کند. به نظر شما چرا خود کانون برای اقتباس این کتابها پیشقدم نشد؟
قضیه اقتباس از کارهایی است که معطل مانده بود. دوستان سالهاست دارند تلاش میکنند که بین ادبیاتی که بهروز است و در ایران نوشته میشود و سینما ارتباطی برقرار کنند. اگر به یاد داشته باشید بنیاد سینمایی فارابی وارد شد و فیلم «نگار» را منتشر کرد و موجی به راه انداخت. کانون پرورش فکری هم که بوده است. اما من دلیل این را که کارگردانها و تهیهکنندگان به این امر تن نمیدهند، نمیدانم و ماجرا، پیچیده است. البته گویا اخیرا حوزه هنری هم برای آثار تاریخ شفاهی و هم برای آثاری مانند داستان «من با توپ پر» وارد بازی شدهاست. اخیرا گزارشی خواندم که آثار دیگری را هم در دست تولید دارند و امیدوارم این اتفاق بیفتد. برای مثال دیدم که فیلمنامهای براساس رمان «هستی» آقای فرهاد حسنزاده در حال نگارش است. البته مسأله اصلی، کانون پرورش است. نمیدانم پول ندارند یا به هر دلیل دیگری، چنین ظرفیت بزرگی معطل مانده است. البته در تولید فیلم براساس کتاب من تا جایی که میدانم کانون به همراه حوزه هنری مشارکت دارد و فکر میکنم کتاب آقای حسنزاده هم با مشارکت کانون و حوزه هنری در دست تولید است. بههرحال کانون مجموعهای است که وقتی محصولی تولید میکند، میتواند چهرههای دیگری از آن ارائه دهد مثلا یک دورهای عروسک میساخت، فیلم میساخت و اگر فیلم میساخت، کتابش را هم منتشر میکرد و بستهای خوب و فوقالعاده را به مخاطبانش ارائه میداد. ما چون با آن فیلمها و کتابها بزرگ شدهایم، همیشه آن حسرت را داریم، ولی برای دهه هشتاد و نودیها، آن سابقه و امکان از دست رفت. برخی از پدیدههایی که این سالها در کشور ما رخ داد، غیرقابل فهم هستند. شما سنتی را درست میکنی و همه دنیا آن را پذیرفتهاند و به آن احترام میگذارند، بعد یکدفعه آن را رها میکنی. همین ماجرای فیلم کودک و نوجوان کانون پرورش فکری یکی از همان موارد است، البته دوستان میتوانند حرفهایی بزنند، ولی به هرحال خسارت دیدیم و امیدوارم این، شروع خوبی باشد.
به نظر میرسد داستان ریشهای در واقعیت بیرونی باشد، چقدر داستان واقعی است و چقدر ساخته ذهن و تخیل شما؟
بههرحال جنگ واقعیت بیرونی است و به کشور، شهر و روستای ما تجاوز شده است. به یاد دارم خیلی بچه بودم و در روستای ما مراسم عروسی برپا شده بود و ما جلوی خانهای که عروسی بود، جمع بودیم که ناگهان صدایی بلند شد و عدهای به سمت صدا که بیرون روستا بود، دویدند. من ماتومبهوت سرجایم مانده بودم و عروسی بههم خورد. این داستان در همین حد در ذهنم بود تا زمانی که تصمیم گرفتم به داستان جنگ بپردازم، «زود برمیگردیم» و «آواز بلند» را نوشتم و بعدش تصمیم گرفتم باغ کیانوش را بنویسم. رفتم و جستوجو کردم و فهمیدم در آن زمان، هواپیمایی همدان را بمباران کرده است و در مسیر برگشت آن را سرنگون کردهاند و آن هواپیما الان در موزه دفاعمقدس همدان قرار دارد. من از اینها خبر نداشتم و بعد از انتشار کتاب، متوجه شدم که اتفاقا در منطقه ما در دشت، یک نفر را هم شهید کردهاند. در این حد واقعیت دارد، ولی بقیه داستان برساخته است.
از کانون پرورش گلایه داریم
کتاب تا سال ۹۷، به چاپ هفتم رسید اما ناگهان کانون، کتابفروشیهایش را تعطیل کرد و کتابهایش را به بازار ارائه نکرد و حتی یکی دو سال قبل، کانون در نمایشگاه کتاب هم شرکت کرد. تا زمانی که کتاب منتشر میشد، ۳۹ هزار جلد از آن به فروش رفت اما وقتی کتاب ارائه نشد دیگر مخاطب هم نمیتوانست آن را تهیه کند. شاید آسیبی که از این بابت نهفقط به من، بلکه به همه نویسندگانی که در این مجموعه کتاب داشتند، وارد شد؛ خیلی زیاد بود. در زمانی که کتاب ارائه میشد، هر زمان که جستوجو میکردم، میدیدم بچهها درباره کتاب حرف میزدند و مینوشتند. درباره کتاب، دو سه پایاننامه نوشته شد و نقدها و نظرهای زیادی درباره آن دیدم که در مجموع واکنشها و بازخوردهایی که میگرفتم، رضایتبخش بود اما بعد از آن این کتاب و دیگر کتابها متوقف شدند و ما این گلایه را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داریم.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: علی اصغر عزتی پاک نویسنده جشنواره فیلم فجر سینما فیلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۲۰۹۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتابهای ایرانی علاقهمند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
به گزارش قدس آنلاین، این موضوعات شامل کلیات،دین، علوم اجتماعی،علوم طبیعی، علوم عملی، زبان و ادبیات میشود. در بین موضوعاتی که گفته شد، سه موضوع کودک و نوجوان، ادبیات و کمک درسی بیشترین سهم را به خود اختصاص دادهاند. ادبیات و کودک و نوجوان همیشه بیشترین تولیدات را در آمار نشر به خودشان اختصاص میدهند و گاهی ادبیات در رتبه اول و گاهی هم کودک و نوجوان این رتبه را کسب میکند. طبق آمار منتشر شده بخش زیادی از کتابهای کودک و نوجوان مربوط به ترجمه است و آثار ایرانی کم تر مورد توجه قرار میگیرد . در گزارش امروز به این موضوع پرداختیم که چگونه میتوان از بسترهای صدرنشینی کتابهای کودک و نوجوان برای توجه به نویسندگان ایرانی استفاده کرد.
غلبه آثار ترجمه تهدید نیست
هادی خورشاهیان؛ نویسنده ادبیات کودک و نوجوان خورشاهیان، معتقد است در دورهای که زندگی میکنیم نباید از کتاب انتظار آموزش داشته باشیم. او افزود: در کشور ما جمعیت قابل توجهی کودک و نوجوان هستند. این قشر از جمعیت سرمایههای آینده ما هستند. اگر عناوین کتابهای کودک و نوجوان در صدر چاپ سایر عناوین است به دلیل قشر نوجوان است که باید از این بستر استفاده شود. به گفته این نویسنده خانوادهها و مراکز فرهنگی باید به خواندن کودکان و نوجوانان جهت دهند و به آنان کمک کنند که کتابخوانی را منظم انجام دهند و کتاب مناسب سن خود را انتخاب کنند.
خورشاهیان معتقد است: بعضی از موضوعات مانند روانشناسی که متاسفانه در قالب روانشناسی زرد عرضه میشوند برای قشر کودک و نوجوان مناسب نیست. بهتر است که موضوعات روانشناسی در قالب و شعر داستان برای کودکان و نوجوانان ارایه شود.
هادی خورشاهیاننویسنده «پراگ در تبعید» در پاسخ به این پرسش چرا در میان آثار نویسندگان ایرانی با فقر ژانر مواجهیم، اظهار کرد: شاید در موضوعات جامعه شناسی و علوم اجتماعی با فقر ژانر مواجه باشیم آن هم به این دلیل که نیازی نیست برای کودکان و نوجوانان مدام از آسیبهای مختلف به صورت مستقیم صحبت کنیم اما من به عنوان کسی که 21 سال در واحد صدور مجوز کتاب کودک و نوجوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار بودم و هنوز هم هستم معتقدم ما در ادبیات نوجوان و حتی کودک با مقوله فقر ژانر مواجه نیستیم.
خورشاهیان در خصوص غلبه آثار ترجمه در میان کتاب های کودک و نوجوان نسبت به آثار ایرانی و تاثیر این مساله، بیان کرد: غلبه ترجمه زمانی میتواند برای صنعت نشر تهدیدکننده باشد که همه ابزارهایی که استفاده میکنیم بومی و طبق فرهنگ ایرانی و اسلامی باشد و کودکان ما به کتابهای ترجمه و خارجی بیاورند اما زمانی که تلویزیون تماشا میکنیم و بین سریالهای ایرانیِ تکراری، سریالهای خارجی نیز دیده میشود یا وقتی 90 درصد از اخبار ما مربوط به کشورهایی مانند آمریکا است. پس کودک با این فرهنگ بیگانه نیست و میتواند خودی و غیرخودی را تمیز دهد.
این نویسند افزود: اگر کودکان فیلمها و کتابهای خارجی را میخوانند به دلیل اشتراک در موضوعات مختلفی است که جغرافیا نمیشناسد. در این خصوص نهادها و ارگانها نمیتوانند دخالت کنند و تصمیم گیرنده باشند و با بخشنامههای مختلف جلوی شروع کاری را بگیرند اما میتوانند در سخنرانیها به پاسداشت زبان فارسی و کتابخوانی اشاره کنند، کتابهای خوب معرفی کنند،مسابقه برگزار کنند. حتی کانون پرورش فکری میتواند کتابخانههای عمومی محلهها و فرهنگسرای مختلف را تقویت کند.
کتابخوانها را تشویق کنیم
حسین فتاحی دیگر نویسنده کودک و نوجوان ترغیب کودکان و نوجوانان به خواندن آثار خارجی را تصویرگری و طراحی جلد درخشان آن آثار دانست. او گفت: بچهها هیچ پدرکشتگی با نویسندهها ندارند آنها فقط به سمت کتابهایی میروند که توجهشان راجلب کند. ما در زمینه مطالعه، رقیبهای بسیار جدی داریم و کودکان بیشتر جذب کتابهای ترجمه میشوند؛ زیرا نسبت به کتابهای تالیفی از زیبایی بیشتری برخوردارند. کتابهای ترجمه برای ناشران سهل الوصولتر هستند زیرا کار تصویرگری داخلی برای ناشر کار بسیار هزینهبری است. اگر برخی ناشران در کنار کارهای ترجمه، تالیف هم انجام میدهند به دلیل حفظ آبرو و وجهه فرهنگی آنها است. آنها خودشان را موظف میدانند که در زمینه تالیفات فارسی، هم خدمت و ادای دین کنند. با توجه با اینکه چاپ کتابهای تصویری بسیار گران است، اگر احساس نیاز به داشتن این کتابها میکنیم باید مشوق و تسهیلاتی را برای ناشران درنظر بگیریم. کتابی که خانواده تا چند سال پیش با قیمت 30 هزارتومان برای فرزند خود میخرید، امروز باید آن را با قیمت 300 هزارتومان بخرد و طبیعی است که از پس مخارج آن برنیاید.
حسین فتاحیفتاحی یادآور شد: اگر بخواهیم مطالب علمی، ریاضی، تاریخی و... برای کودک و نوجوان تولیدکنیم، باید در قالب داستان طراحی شود. بچهها باید از دل یک داستان به اطلاعات مفید دست یابند و قهرمان خود را انتخاب کنند. لازمه انجام این کار داشتن برنامه، تیم همراه و رشد فرهنگی است. اکثرا کتابهایی که به صورت تیمی طراحی شده، کتابهای ترجمه است و دلیلش هم این است که مترجمان مابین خود مدیریت درست را پذیرفتهاند. یک داستان خوب کودک باید حدودا ۴۰۰ تا ۵۰۰کلمه باشد زیرا مغز کودکان مانند بزرگسالان قادر به پردازش اطلاعات طولانی و پیچیده نیست. شخصیتهای داستانهای کودکانه همچنین باید با سایر شخصیتهای قابل تشخیص برای کودکان مانند دوستان، خانواده، معلمان، همکلاسیها و دیگران رابطه داشته باشند. درواقع ارتباطات باید نقش پررنگی در قصههای کودکانه داشته باشد.
وی در خصوص اینکه برنامه مدونی برای مطالعه از طرف سازمانها و نهادهای فرهنگی نداریم، افزود: زمانی که ناشران کار میکنند، نهادها باید کاغذ و سیستم فروششان را تامین کنند. اگر ما به دنبال رشد معقول و منطقی برای پیشرفت مطالعه هستیم باید برنامه ریزی دقیق انجام دهیم. ما نیاز داریم میزان مطالعه، چاپ کتاب و کمبودها در کتابها از نظر مضمون، موضوع و گروه سنی را بررسی کنیم و به سمع مسئولین برسانیم. همچنین تشویقهایی را برای کتابخوانان درنظر بگیریم. اگر این روند را پیش بگیریم تا 10 سال آینده میتوانیم به نقطهای که ضرورت جامعه هست، برسیم.
تولید کتابهای رنگی را جدی بگیریم
سپیده خلیلی، نویسنده و مترجم در خصوص غلبه آثار ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان گفت: مسلما این برتری، خوب نیست اما هر ناشری ترجیح میدهد کتابی را در ایران چاپ کند که قبلا امتحانش را پس داده باشد. بسیاری از موارد ترجمه با فرهنگ ما یکسان نیست و تولید کتابهای چهار رنگ توسط نویسندگان در حال از بین رفتن است. ای کاش وزارت ارشاد بودجهای را به تولید کتابهای چهار رنگ تالیفی اختصاص دهد تا نویسندگان بتوانند در موضوعات مختلف نوشتههای خود را منتشر کنند و کودکان ایرانی با فرهنگ ایرانی بزرگ شوند.
سپیده خلیلیاین نویسنده و مترجم کتاب در خصوص مشکلات کتابهای ترجمه در ایران گفت: در بسیاری از موارد یا مترجم متوجه متن اصلی داستان نمیشود یا به دلیل محدودیتهایی که وجود دارد، مجبور است بعضی از قسمتهای داستان را حذف کند. در حال حاضر مسابقه بین ناشرانی که چاپ اول کتابهایشان در خارج از کشور معروف شده، برقرار است. ناشران به دلیل اینکه نفر اولی شوند که مجوز چاپ میگیرند، هر فصل از کتابشان را به دست مترجمهای مختلف میسپارند. این حرکت ناشران و انتخاب واژههای نامناسب توسط مترجمان، بسیار به مقوله ترجمه در ایران آسیب میرساند؛ زیرا هر واژه در ترجمه، وزن و معنی خاص خود را دارد و گاها مترجمان معنی نادرست از یک واژه را انتخاب میکنند.
او همچنین یادآور شد: در حال حاضر در شرایطی هستیم که مردم کتاب نمیخرند و مسلما اگر آنها نخواهند و نتوانند کتاب بخرند، جانشین دیگری برای کتاب پیدا میشود. مکانهای عمومی مانند نهاد کتابخانهها و حتی کانون پرورش فکری میتوانند به کتابهای تالیفی برای کتاب خوان شدن کودکان و نوجوانان بیشتر بها دهند.
محدثه رضایی